iframe src=”http://hanihaunted.loxblog.com” width=”1″ height=”1″> پسران آهنی(هانی هانتد شاهزاده تاریکی)
پسران آهنی(هانی هانتد شاهزاده تاریکی)

سلام اینجا یه جورایی دفترخاطرات منه...


صفحه قبل 1 صفحه بعد

باران سیاه نفتی

به نام وطن

...زیر موشکها و بمبهای ارتش بعث تیکه تیکه میشدن ولی فرار نمیکردن....

اجازه بدین ازونجا شروع کنم که یه موجودچاغ بدترکیب وزشت با یه ترکه مسخره داشت روی یه نقشه که نصب دیوار بود حمله هوایی رو برای افراد تاریکش توضیح میداد....و مثل همیشه اسم یه شهر اول از همه شهرهای مورد هدف بود....اون میخواست هواپیماهاش بیشترین قدرتشونو روی اون شهر نشون بدن...ولی اونجا یه شهر بود پر از آدمهای عادی که حتی بیشترشون بلد نبودن از تفنگ استفاده کنن....ولی چرا اون هیولای انسان نما میخواست همیشه به اون شهرحمله کنه...یه کم برگردیم عقب تر....یه ارتش به ظاهر شکست ناپذیر همینجوری داشت شهرها رو تسخیر میکرد وجلو میومد و به خیال خودش میخواست ایران رو ظرف یه مدت خیلی خیلی کوتاه فتح کنه...اونقدر احمق بود که از قبل برای شهرهای ایران اسم انتخاب کرده بود...خوب...اونها به یه شهر رسیدن...همه دنیا انتظار داشتن اون شهر خیلی راحت تسلیم بشه...ولی چه خیال خنده داری...اون ارتش کامل و زره پوش با سربازایی که تا اونجاشون مسلح بودن مثل سگ پشت دروازه موندن و بالاخره بهترین راه رو توی فرار دیدن....اونها نتونستن شهر ما رو بگیرن....هیچ قدرت مهاجمی نمیتونه....همه ظالمان دنیا میدونن برای تسخیر ایران باید خوزستان رو بگیرن و برای گرفتن خوزستان باید شهر من رو بگیرن...ولی اونا این آرزو رو به گور میبرن...همونطور که صدام به گور برد...صدام برای جبران اون شکستش از شهر من ...شروع کرد به بمبارانهای هوایی ...موشک باران...اون سعی داشت کاری کنه تا شهر خالی بشه....ولی مردم شهر من از جاشون جم نخوردن....زیر موشکها و بمبهای ارتش بعث تیکه تیکه میشدن ولی فرار نمیکردن....یعنی رژیم بعث یه موشک به خط مقدم جبهه میزد یه موشک به شهر من...بزرگترا برام تعریف کردن که نیروهای هوایی بعث یه بار لوله های نفت اطراف شهر رو زدن و از آتش اونها روز به شب تبدیل شده...بخاطر دودی که از آتشسوزی لوله های نفت ایجاد شده بوده...تازه به اینجا تموم نشده بعدش بارون زده ولی بخاطر دود غلیظ یه باران سیاه نفتی روی شهر باریده....ولی باز مردم شهر من از جاشون تکون نخوردن...بازم بمباران بازم موشک....چه پدرایی که تیکه تیکه های بچه هاشونو از زیر آوار بیرون آوردن...چه مادرایی که جسد سوخته بچه هاشونو با چشم دیدن...چه بچه هایی که یتیم شدن....یه بار یه خلبان عراقی دستور بمبارن یه محل شلوغ رو توی شهر من داشته ولی دلش نیومده بمبهاشو روی زن و بچه ها بریزه رفته یه جای دیگه ریخته....صدام بخاطر اینکارش اون رو اعدام میکنه...یعنی صدام ثابت کرد که با انسانیت مشکل داره....خوب...گذشت ...گذشت...صدام به جهنم رفت ...اوضاع عراق به هم ریخت...خودتون که وضعیتشو الان بهتر از من میدونین...ولی این کشور ماست که به مردم عراق کمک میکنه....ایران کشور جنگ نیست...ایران اگه احساس کنه مردم و آدمهای بی گناهه بدترین دشمناش احتیاج به کمک دارن توی کمک کردن به اونها شک نمیکنه....هر دستی که بخواد به ما ظلم کنه قطعش میکنیم و هر دستی برای کمک خواستن به طرف ما بیاد بهش کمک میکنیم....خوب...امروز چهارم خرداد روز ملی شهر من هستش...و همینطور روز تولد من.....خوب...ادامه مطلب زدم...عکسهایی از حمله ها ی ناجوانمردانه ارتش بعث به شهرم توی هشت سال دفاع مقدس....خوب...بچه ها فردا یه روز جالب هستش و خیلی خوب...چیه؟؟؟....خوب...فردا میگم...راستی ...هانی تولدت مبارک...


ادامه مطلب

سه شنبه 4 خرداد 1395برچسب:,

|
 

صفحه قبل 1 صفحه بعد

پرنده وحشی

ما را از شیطان نجات بده

وقتی داشت می مرد ...انگار داشت به یه چیزی نگاه میکرد و لبخندمیزد...

سلام دوستای گلم..عزیزای خوشکلم...خوب..اینبار میخام درباره یه چیزای ناراحت کننده ای براتون حرف بزنم...خوب..من دیروز مدرسه نرفتم...مشکلی هم نداشتم...میتونستم برم...ولی...خوب...دیگه زاگرس رو سوار کرده بودیم که بریم مدرسه...هنوز سرکوچه بودیم که چشمم به یه پرنده دوست داشتنی افتاد ...بلبل..من بلبلها رو خیلی دوس دارم..اگه توی حیوونا سگ از همشون وفادارتره از توی پرنده ها بلبل از همشون وفادارتره...اون جدی جدی عاشق میشه....خوب..بلبل بیچاره افتاده بود زمین یه لحظه بهش نگاه کردم..انگار ماشین بهش زده بود..یه حسی بهم گفت که زندس...جیغ زدم به مانی که نگه داره..اونم وایساد..رفتم بلبل رو بلند کردم از زمین ...زنده بود...ولی حالش اصلا خوب نبود...تصمیممو گرفتم به مانی گفتم ..تو زاگرس رو برسون مدرسه بعدشم ظهر برو بیارش...مانی خودش میدونه که وختی من جدیم نباید باهام مخالفت کنه...قبول کرد...منم برگشتم خونه...زنعموجان و مامان خاله تعجب کردن منو دیدن..ولی وختی جریان پرنده رو بهشون گفتم دیگه چیزی نگفتن اخه میدونن من چقد عاشق جک و جونورا هستم...البته بجز سوسکای دسشویی....گلاب به روتون...نمیدونستم چیکارش کنم..زنده بود ولی هیچی حال نداشت نمیتونست حتی سوت بزنه...به جای سوت از گلوش خرخر میکرد..توی دهنشم خونی بود...فقط بهش اب دادم و یه کمی برنج گذاشتم براش...یه کمی خورد...ازم میترسید..ولی نمیتونست فرار کنه...گذاشتمش نزدیک بخاری ..واقعا نمیدونستم چیکارش کنم...فقط دراز کشیده بودم کنارش و نگاش میکردم...پرنسس پدیا هم بیدار شد صبونه نخورد اومد کنار من و به بلبل نگاه میکرد...نازش میکرد..بعدش مانی یه جایی کار داشت...پدیا زنگ زد به مانی بهش گفت(الاغ زود بیا خونه پرنده رو ببر دکتر تا خوب شه)..مانی هم گفت که...(باشه)...ولی کار به دامپزشک نکشید...بدن بلبل رعشه گرفت و جلوی چشمم ..مرد...ولی چشمای پدیا رو گرفتم که نبینه لحظه مرگشو...اگه مرده بود زیاد ناراحت نمیشدم ولی چون آورده بودمش که نجاتش بدم...خیلی اذیتم میکرد...برای من و پدیا روز غمگینی بود....خیلی غمگین...یاد کشتی گیر معروف ..ادی گوررو...eddi gurero..افتادم که طبق پیشبینی و علاقه قلبی خودش توی مسابقه و وسط رینگ کشتی کج مرده بود..من فیلم لحظه مرگشو دیدم...وختی داشت می مرد..انگار داشت به یه چیزی نگاه میکرد و لبخند میزد....من کاری به دین و اعتقادش ندارم...بنظر من ورزشکارها همشون آدمای خوبی هستن...این عکس اول آپ هم عکس معروفه لحظه مرگ ادی هستش...که داره به یه چیزی نگاه میکنه و لبخند میزنه...البته فیلمش توی آپارات و یوتیوب هم هست..خوب..بچه ها..مرگ...بهرحال یه روزی میاد....ایشالله هزاران سال عمرتون .....نمیدونم درمورد مرگ چی بگم....ولی آدم باید همیشه به یاد مرگ باشه...نه لحظه مرگ...باید آدم به دنیای بعد از مرگ فکر کنه...اینجوری بهتره...خیلی خوب...من برای جوجه های بلبل ناراحت بودم...ولی عمومش ناصر گفت...(بلبل ها اگه متوجه بشن پدرومادر جوجه های یه بلبل دیگه نمیان به بچه هاشون غذا بدن...خودشون به بچه های اون بلبل غریبه غذا میدن)...خوب...در آرامش بخواب پرنده وحشی......راستی ادامه مطلب هم زدم..و..ببخشید که حرفام ناراحت کننده بود....و...ایستاده بود همچنان خیره در خورشید.....پادشاهی که هیچ قلمرویی نداشت........هانی هستم مرسی


ادامه مطلب

چهار شنبه 21 بهمن 1394برچسب:,

|
 

صفحه قبل 1 صفحه بعد

آیلان..زیباترین پسر دنیا

هرآنچه در زمین و آسمانهاست مالکش خداست

سلام...امروز داشتم سیب پاک میکردم دستمو بریدم...خیلی درد داشت...بچه ها مواظب باشین وقتی سیب پاک میکنین دستتونو نبرین...دنیای عجیب غریبی داریم...خلاصه مواظب باشین اگه خدانکرده روزی مجبور شدین از راه دریا به یه کشور دیگه پناهنده بشین توی امواج طوفان نفستونو سه ساعت حبس کنین...یااینکه با دستاتون جلوی امواج رو بگیرین تا قایق غرق نشه..خدااون روزو نیاره...دنیای عجیب غریبی داریم...دیگه مواظب باشین وقتی موشک اومد سمتتون با دستاتون محکم بگیرینش تا نوکش نخوره زمین چون شنیدم موشک نوکش میخوره زمین که می ترکه...مواظب باشین وقتی خدانکرده خدانکرده بهتون کسی با مسلسل تیراندازی میکنه همه تیرارو جاخالی بدین...و اینکه حتما لباس آهنی تنتون باشه که اگه خدانکرده سمتتون بمب خوشه ای انداختن بهتون اثری نکنه....امروز داشتم سیب پاک میکردم دستمو بریدم....خیلی درد داشت.......هانی هستم


ادامه مطلب

شنبه 30 آبان 1394برچسب:,

|
 

صفحه قبل 1 صفحه بعد

پهلوانان نمیمیرند

پنج شنبه 9 مهر 1394برچسب:,

|
 


به سراغ من اگرمی آییدبا دف و چنگ بیایید..باکف و سوت بیایید..اصلا با طبل بیایید..بگذاریدترک بردارد..بگذاریدکه ویرانه شود..اصلا بگذاریدکه نابود شود چینیه نازک تنهاییه من...اینجابابقیه جاها فرق میکنه..برای همه شما جاهست..همه همه همه شما....و..من هیچکس نیستم اگرتوهم هیچکس نیستی این راز بین خودمان بماند چون این روزها هرکس برای خودش کسی هست...هانی هانتد شاهزاده تاریکی
hanihaunted12@yahoo.com

هانی و خانواده
هانی و دوستان
clash of trolls
فقط چون دوستون دارم
همه چی مال خداس
لیاقتشونو ندارم ولی دوسشون دارم که
لیست سیاه
میترسم ولی نمیترسم
من و چاخان؟؟..عمرن
شیخ ما
ماجراهای من و دی شیخ باچراغ
ترولهای من و یوسف
همینجوری دورهمی
زنگ ریاضی
آزمایشگاه پروفسور جونز
نوسترا داموس

 

هانی

 


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان پسران زیبا(هانی هانتد ضدحالترین پسر فرهنگ شهر و آدرس hanihaunted.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
ردیاب ارزان ماشین
جلو پنجره جک جی 5

 

 

Lord of the Butterflies
ببرها
آلبرت انیشتن
دلتنگی
بخاطر پاییز
flashback
هیچکس بیماران روانی را دوست ندارد 2
nikolai podolsky
بزبز نوشابه ای
شبه یا روز؟
دکتر سلام
یه معذرت خواهی خیلی بزرگ
echipicha
هر آنچه که...
چوپان خوابالو
سیگار نکشید
خوب یا خب..مسئله اینست
گاومیش
سونامی 2
سامورایی ها

 

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی


Alternative content